مصاحبه اختصاصی با شهید روح الله مومنیان قبل از شروع عملیاتشب عملیات گویای صحنه های کربلاست در رابطه با روحيه برادران رزمنده كه يك واقعيتي عيني است در جبهه ها، وقتيکه شب عمليات مي خواهد عملياتي شروع بشود برادران وقتي توجيه مي شوند يا از وضع منطقه عملياتي توجيه مي شوند با شور و حال ديگري خيلي خوشحال مي شوند انگار صحنه هاي كربلاست که در شب عاشورا ياران انصار حسين داشتند. در اينجا هم برادران وقتي اسم عمليات را مي شنوند متوجه مي شوند عمليات نزديك است شور و شوق دیگری در آنها بوجود مي آيد و خيلي خوشحالند و از اينكه بدانند انجام وظيفه شان را به نحو احسن انجام دهند. بسم الله الرحمن الرحیمدر جبهه هاي نبرد حق عليه باطل با يكي از برادران ديگر هم صحبتي داريم برادر سلام عليكم سلام عليكمبرادر شما ضمن معرفي خودتان بفرمائيد كه از كجا اعزام شديد و براي چندمين بار است كه به جبهه مي آیيد و هدف و انگيزه شما از آمدن به جبهه چيه ؟اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم ا... الرحمن الرحيم من المومنين رجال ما عاهداو الله عليه فمنهم من قفي عنه نعذهم من ينظر و ما بدلوا تبديلا از مردان خدا كساني هستند كه به عهدي كه با خداي خود بسته بودند صادقانه وفا كردند.سپس برخي از آنان شربت شهادت نوشيدند و برخي ديگر در انتظار شهادتند و تغيير راي ندادند.با سلام و درود بر يگانه منجي عالم بشريت حضرت بقيه ا... الاعظم امام زمان (عج) و با سلام و درود بر نائب بر حقش و رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني و با سلام و درود بر تمامي شهداي راه حق و فضيلت و آزادي از صدر اسلام تا كربلاي حسيني و از كربلاي خونين حسيني تا كربلاي مكرر انقلاب اسلامي ايران و با سلام و درود بر رزمندگان و كفرستيزان اسلام كه مي روند اين با, ...ادامه مطلب
عملیات والفجر 3 تمام شده بود، قبل از ورودی شهر مهران در بالای یکی از تپه ها سنگر ما بود و من با علی بختیاری نشسته بودیم که صدایی شنیدیم که می گفت :کسی به طرف ما می آید . علی داد زد شلیک نکنید زنده اونو بگیریم . ولی با این حال شلیک شد و سرباز عراقی فرار کرد و علی از سنگر بیرون پرید و دنبال عراقی رفت تا نزدیکی غروب خبری از علی نبود که بالاخره مجددا صدایی آمد که می گفت: یکی داره به طرف ما می آد. به بچه ها اعلام کردیم که چنانچه علی باشه به طرف شلیک نکنند.وقتی به ما رسید دیدم که یک گونی بزرگ در کولش هست با شوخی به من گفت بیا این را از من بگیر که خیلی سنیگن است. از او گرفتم داخل گونی نگاه کردم دیدم که کنسرو تن ماهی است . گفتم کجا بودی ؟ با لحنی آرام گفت: نتونستم اون عراقی را بگیرم و به بچه ها کادو بدم گفتم دست خالی پیش شما نیام لذا داخل یکی از سنگرهای عراقی رفتم و این کنسروها را برای شما آوردم !( به نقل از حسین کسایی نژاد)نام : علی نام خانوادگی : بختیارینام پدر : جبارشغل : کارگرتاریخ تولد : 3/4/1342سن : 23 سالمحل شهادت : شلمچهتاریخ شهادت : 26/10/65عملیات کربلای 5برچسبها: علی بختیاری بخوانید, ...ادامه مطلب
به همراه چند نفر از همرزمان؛ در ورودی یک سنگر استراحت عراقی با چراغ قوه داخل سنگر را نگاه کردیم چند نفر در سنگر خوابیده بودند این در حالی بود که بر اثر سر و صدای ناشی از تیراندازی ها و انفجار خمپاره خیلی از نیروهای دشمن پا به فرار گذاشته بودند.با اسلحه کلاشینکف داخل سنگر را پاکسازی نموده و برای هدف بعدی حرکت کردیم.دستور این بود که شب هنگام و در حالت حمله اسیر گرفتن معنا ندارد. هوا کم کم داشت روشن می شد لذا در داخل آشیانه (سنگر) تانک نماز خود را خواندیم و منتظر ماندیم تا هوا کاملا روشن شود. از سنگر بیرون آمده و از شیاری که بصورت پرتگاهی بود به پایین حرکت نمودیم همین که به پایین رسیدیم حدود 8 نفر از عراقیها را دیدیم که ظاهرا منتظر بودن تا تسلیم نیروهای ایرانی شوند بعدا متوجه شدیم که این افراد از خمپاره انداز و از واحد ادوات عراقیها بودند. یکی از همراهان ما این افراد اسیر را به عقبه نیروهای ایرانی برد.همینطور جلو رفتیم که در چند صد متری ما در سنگری عراقیها مقاومت می کردند که با شلیک آرپی جی آن سنگر را منهدم و افراد داخل سنگر نیز به هلاکت رسیدند.باز جلوتر سیم خاردار بود که عراقیها در جلوتر از سیم خاردار بصورت سینه خیز در حال فرار بودند؛ رزمندگان اسلام از هر طرف آنان را زیر آتش گرفتند. عراقی ها یکدفعه از زمین بلند شدند تا فرار کنند که به آنان مهلت داده نشد و رزمنده ها همگی را به هلاکت رساندند.به پیشروی ادامه دادم به چند سنگر عراقی رسیدم از پشت سنگری رد می شدم که یک عراقی خودش را لابلای سنگری قایم کرده بود متوجه شدم اسلحه من فشنگ ندارد لذا تصمیم گرفتن با اسلحه بدون فشنگ او را بترسانم و او را از لای سنگر بیرون آورم. نیروی عراقی وقتی «توپ و تَش, ...ادامه مطلب
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب خاطرات امیر سرتیپ بازنشسته سیاوش جوادیان، فرمانده اسبق قرارگاه عملیاتی آجا در غرب كشور از حضور رهبر انقلاب در مناطق عملیاتی غرب كشور را منتشر کرد:منطقهی غرب كشور ما نزدیكترین نقطهی ایران به بغداد است و از طریق این منطقه و شهرهای قصر شیرین و مهران، راه دسترسی به بغداد بهخوبی وجود دارد. صدام هم خوب میدانست كه ما توانایی داریم كه آنچنان بغداد را مورد تهدید قرار دهیم كه سرنوشت جنگ را عوض كنیم. بر همین اساس ارتش صدام قدرت پدافند مستحكمی را شكل داده بود و نیروهای بسیاری را سازماندهی كرده بود و در هجوم سراسری كه به منطقهی غرب كشور داشت ارتفاعات و نقاط استراتژیك را تصرف كرد. در واقع اهمیت این منطقه از لحاظ تأمین امنیت كشور و از طرف دیگر حضور نیروهای صدام و منافقین بهخوبی مشهود بود.حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع در تاریخ 7/2/1360 برای بازدید از مناطق عملیاتی غرب به سنندج آمدند. بنده آن زمان مسئول عملیات لشكر 28 سنندج بودم. از آنجا به همراه ایشان عازم مریوان شدیم. به دلیل شرایط خاص منطقه شبها حركت نمیكردیم. در طول روز هم در بین مریوان و سنندج پایگاههایی تأسیس شده بود و افرادی عهدهدار حفظ امنیت در نقاط كور مسیر بودند. در بین راه با حضرت آقا دربارهی حفظ امنیت مسیر گفتوگو میكردیم كه ایشان پیشنهاد دادند در یكی از نقاطی كه احتمال كمین دشمن وجود داشت، پایگاه ایجاد كنیم. ما هم دستور ایشان را اجرا كردیم. البته بعدها دقت ایشان در این مورد بهخوبی برای ما روشن شد، چرا كه ما قبلاً هم از آن نقطه آسیب دیده بودیم و با تأسیس پایگاه در آن نقطه شرایط امنیت بهخوبی فراهم شد.در زمانی كه, ...ادامه مطلب
عده ای سرب و گلوله عده ای میلیارد ها هردوتا خوردند اما این کجا و آن کجا؟ این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا هر دو می سوزند اما این کجا و آن کجا؟ عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو هر, ...ادامه مطلب
هر باری که به جبهه می رفت جلویش را می گرفتم با دلایل متعددی سعی می کردم او را از عزیمت به جبهه ها منصرف سازم ولی با جواب هایی که به دلایل و بهانه های من می داد از کار خود پشیمان می شدم. در یکی از, ...ادامه مطلب
مجتبی در اوایل سال ۶۳ به جبهه رفت. به خاطر سن کمش مخالف حضورش در جبهه بودم ولی روح بیقرار مجتبی طاقت ماندن نداشت. عشق و علاقهاش..., ...ادامه مطلب
سال هاست شهدا رفتهاند و چهرهها تقریبا به یاد نمی آید مگراینکه به عکس های آن دوران نگاه کنیم شاید ردی از روزگار به ذهنت خطور کند اما مصطفی استثنا است چهره اش اینقدر برایت واضح است.., ...ادامه مطلب
حضور در جبهه در آن موقعیت زمانی بر همه چیز برای شهید عزیزمان ترجیح داشت در آخرین باری که عازم جبهه بود حالت دیگری داشت انگار ... , ...ادامه مطلب
بعنوان معلم پرورشی و قرآن مدرسه ماه به تربیت بچه ها اهمیت فراوانی می داد و با جذابیت خودش توانسته بود افراد..., ...ادامه مطلب
معصوم معصومیان یک انسان معنوی بود که که در دل هر یک از رزمنده ها جا داشت به همین دلیل برخی از دوستان شهید بعد از شهادتش در عملیات بیت المقدس 3 در رثای او ..., ...ادامه مطلب
برخی از شعارها در پیاده روی ها و راهپیمایی ها استفاده می شد و جز تحقیر دشمن حالت و حرکت دیگری بر نمی داشت. صبح ها بعد از مراسم صحبگاهی به حالت دویدن..., ...ادامه مطلب
هم به خانواده اهمیت می داد و هم حضور در جبهه را مهم می دانست؛ یکبار که قصد اعزام یه جبهه را داشت با توجه به اینکه من چند مرتبه به جبهه..., ...ادامه مطلب
از او سوال کردم پیروزی در جنگ آرزوی امام و مردم است چطور می گی پیروزی در جنگ ما را شاد نمی کند؟ محمود در جواب گفت : وقتی جنگ ... , ...ادامه مطلب
بــه عــنــوان مـسـئول سازماندهي پايگاه حضور فعال و خستگي ناپذيري دربـسـيـج داشــت و خــود را وقف بسيج كرده بود. نسبت به بسيجي ها..., ...ادامه مطلب